پترونفت، در قسمت اول این مبحث به “عدم آشنایی با دانش فنی و فرآیندهای تولید مدیر صنعتی” بصورت مفصل پرداختیم و راهکارهایی نیز توصیه داشتیم. در این قسمت نیز به «نقض در برنامهریزی استراتژیک توسط مدیران ناکارآمد در حوزه صنعت» می پردازیم و امیداوریم این مطلب نیز مورد توجه خوانندگان و مخاطبین قرار بگیرد.
واضح و مبرهن است که برنامهریزی استراتژیک در حوزه صنعت نقش اساسی در تعیین راهبردها و اهداف شرکتها و صنایع دارد. در این میان برخی مدیران حوزه صنعت ممکن است در اجرای برنامهریزی استراتژیک با نقض اصول و موازین مورد نیاز عمل کنند. یکی از نقضهای شایع در برنامهریزی استراتژیک، عدم تعیین هدفهای مشخص و قابل اندازهگیری است. مدیران ناکارآمد ممکن است به درستی هدفهای مورد نیاز را تعیین نکنند یا هدفهایی را تعیین کنند که اندازهگیری و پیگیری آنها مشکل است. این باعث کاهش تمرکز و عدم توانایی در ارزیابی عملکرد و پیشرفت شرکت تحت مدیریت آنها میشود.
در سویی دیگر نیز برنامهریزی استراتژیک نیازمند تحلیل دقیق و جامع محیط کسب و کار است، لذا مدیران ناکارآمد ممکن است در تحلیل محیط کسب و کار نقض کنند یا این تحلیل را به درستی انجام ندهند. نتیجه این نقض میتواند عدم تطابق با تحولات صنعت، نبود شناخت رقبا و فرصتهای جدید و ایجاد ریسکهای ناشی از نداشتن آگاهی باشد.
با اینکه انتخاب استراتژیهای مناسب برای رسیدن به اهداف تعیین شده از وظایف مدیران است، اما آنها ممکن است در انتخاب استراتژیها اشتباه کنند یا استراتژیهای نامناسب را انتخاب کنند. این موضوع باعث میشود که شرکت یا سازمان وی نتواند به خوبی با حریفان رقابت کند، به اهداف تعیین شده نرسد و عملکرد عمومی شان کاهش یابد.
مدیران نامبرده ممکن است نتوانند منابع مالی، انسانی و فنی را به درستی تخصیص دهند، این موضوع میتواند باعث تلف شدن منابع، عدم بهرهوری بهینه، کاهش کیفیت محصولات یا خدمات و کاستی در عملکرد عمومی شرکت شود.
همچنین برنامهریزی استراتژیک نیازمند رصد و ارزیابی منظم عملکرد است. اما مدیران ناکارآمد ممکن است از انجام این فرآیند سرباز زده یا به درستی انجام ندهند. این مهم باعث عدم تشخیص به موقع مشکلات و اصلاح و بهبود فرآیندها، و از دست دادن فرصتهای بهبود و رشد شود.
*روشهای پیشنهادی برای مقابله با نقض در برنامهریزی استراتژیک
اولین موضوع آموزش و توسعه تواناییهای مدیران در حوزه برنامهریزی استراتژیک است که میتواند بهبودی مناسب در عملکرد آنها را به دنبال داشته باشد. این موارد شامل آموزشهای مدیریت استراتژیک، تحلیل محیط کسب و کار و انتخاب استراتژیهای مناسب است.
با تشکیل تیمهایی از اعضای متخصص و همچنین هماهنگی بین آنها می توان از جمعآوری دیدگاهها و تجربیات متنوع استفاده نمود که این روند در فرآیند برنامهریزی استراتژیک به بهبود اهداف و استراتژیها منجر خواهد شد.
اما ایجاد فرهنگی که بر برنامهریزی استراتژیک تأکید کند بسیار مهم است و اعضای سازمان را به مشارکت و اجرای این برنامهها ترغیب می کند و میتواند به اجرای موثرتر و موفقتر برنامهریزی استراتژیک کمک کند.
در سویی دیگر با جرات می توان عنوان کرد مهمترین رکن برنامهریزی استراتژیک، بازبینی و ارزیابی مداوم در این مبحث است. باید مکانیزمهایی برای رصد و ارزیابی پیشرفت و عملکرد صحیح برنامهریزی استراتژیک در نظر گرفته شود. همچنین اینکه ارزیابی و بازبینی مداوم در برنامهریزی استراتژیک صنعتی امری بسیار حیاتی است که به شرکتها کمک میکند تا استراتژیهای خود را با تغییرات در دسترس قرار داده و عملکردشان را بهبود بخشند. در این زمینه می توان به بررسی هدفها، تحلیل عوامل خارجی، ارزیابی عملکرد، به روزرسانی استراتژی و مکررسازی فرآیند اشاره کرد.
در پایان لازم است توجه شود که نقض در برنامهریزی استراتژیک توسط مدیران ناکارآمد میتواند تأثیرات منفی و گستردهای بر روی عملکرد و پیشرفت شرکت تحت مدیریت وی یا صنعت در سطح کلانتر داشته باشد. بنابراین، اهمیت توجه به اصول و موازین برنامهریزی استراتژیک و تکریم نقش مدیران کارآمد و مسئولیتپذیر در این فرآیند بسیار حائز اهمیت است.
ادامه دارد…