بزرگترین هلدینگ اقتصادی سازمان تأمین اجتماعی، که باید تکیهگاه مطمئن و پایدار میلیونها بازنشسته کشور باشد، در حال فرو رفتن هرچه بیشتر در گرداب زیاندهی و سوءمدیریت است.
در حالیکه بازنشستگان با امید به درآمدزایی این مجموعه، سالها اندوخته و آینده خود را به آن سپردهاند، شستا در ششماهه منتهی به پایان پاییز سال گذشته با زیان خالص بیش از هزار و ۳۴۷ میلیارد تومان مواجه شده است؛ رقمی که نسبت به مدت مشابه سال قبل، رشد منفی ۴ درصدی را نشان میدهد. این آمار بهروشنی گواه آن است که مدیریت فعلی، نهتنها نتوانسته کشتی شستا را از طوفان بحران خارج کند، بلکه با بار کردن هزینههای غیرضروری بر بدنه نیمهجان آن، مسیر غرق شدن را تسریع کرده است.
بررسی جزئیات همین شش ماه، عمق فاجعه را روشنتر میکند: ۳۹۶ میلیارد تومان صرف بازاریابی و تبلیغات شده؛ حق حضور اعضای هیئتمدیره از مرز ۱۳ میلیارد تومان گذشته و هزینه سفر و فوقالعاده مأموریت به بیش از ۱۵ میلیارد تومان رسیده است. چنین ریختوپاشهایی در حالی انجام میشود که بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه، مانند پتروشیمی آبادان، غدیر، تاپیکو و شرکتهای سیمانی وابسته که تا همین چند سال پیش سودده و موفق بودند، اکنون یا زیانده شدهاند یا در آستانه تعطیلی کامل قرار دارند.
ریشه این بحران، در سپردن سکان مدیریت چنین مجموعه عظیمی به فردی است که فاقد تجربه و تخصص لازم در حوزه اقتصادی و سرمایهگذاری است، اما به واسطه روابط و فشارهای سیاسی منصوب شده است. تجربه نشان داده که مدیریت سیاسی و درونحزبی، بهجای برنامهریزی و شایستهسالاری، تنها به اتلاف منابع، تضعیف زیرمجموعهها و افزایش نارضایتی ذینفعان منجر میشود.
بازنشستگان، که باید در سالهای پایانی عمر با آرامش و امنیت خاطر زندگی کنند، امروز با نگرانی هر روزه از اخبار ناامیدکننده شستا مواجهاند. سرمایه و امید آنان، که قرار بود در بهترین حالت حفظ و افزوده شود، اکنون در دستان مدیریتی گرفتار است که کشتی شستا را به جای ساحل آرامش، به سمت قعر بحران هدایت میکند.
اگر این مسیر اصلاح نشود، بیم آن میرود که شستا از یک بحران مالی به یک بحران اجتماعی تمامعیار بدل شود؛ بحرانی که دیگر با هیچ تبلیغ و آمارسازی قابل پنهان کردن نخواهد بود.