خوزستان، دیار مقاومت و ایستادگی، سالهاست با میزبانی ناخواسته از ریزگردها، نفس کم میآورد. هر بار که خاک از زمین و هوا بلند میشود، تنها واکنش مسئولان “تعطیلی” است؛ تصمیمی فوری برای کاهش آسیب. اما آیا چاره کار فقط تعطیلکردن است؟
تعطیلی مدارس، ادارات و کسبوکارها شاید یک مُسکن کوتاهمدت باشد، اما برای استانی که زیر بار قطعی برق، بحران آب، بیکاری و ضعف زیرساختها خم شده، این تعطیلیها چیزی جز ضربه بیشتر به پیکر بیرمق اقتصادش نیست. کارفرمایان باید حقوق بدهند بدون فعالیت؛ صنایع زیان میبینند؛ آموزش متوقف میشود و پروژهها عقب میافتند.
و بدتر اینکه همین تعطیلی هم با بینظمی و بیبرنامگی همراه است. اعلام دیرهنگام تعطیلیها در ساعت ۶ صبح، هزاران خانواده را درگیر اضطراب و بلاتکلیفی میکند؛ خانوادههایی که شب را با نگرانی میخوابند و صبح را با سردرگمی آغاز میکنند. این یعنی استرس مضاعف، بار روانی بیشتر، و اختلال در زندگی روزمره مردم.
آقایان! در دنیای امروز، چالشهای محیطزیستی با تدبیر، برنامهریزی و اقدامات زیربنایی حل میشوند، نه با پاک کردن صورت مسئله. پرسش اینجاست: در این سالها، برای حل ریشهای بحران ریزگردها چه کردهایم؟ چقدر کاشت پوشش گیاهی مؤثر بوده؟ همکاریهای منطقهای با کشورهای همسایه به کجا رسید؟ سازوکارهای نظارت و پاسخگویی در کدام مرحلهاند؟
در علم مدیریت یک اصل ساده اما حیاتی وجود دارد: «تا چیزی سنجیده نشود، بهبود نمییابد.»
اگر برای عملکرد خود در این حوزه، شاخص و ارزیابی ندارید، پس چطور میخواهید نتیجه را بسنجید و مسئول را بازخواست کنید؟
وقت آن است که به جای تکرار نسخههای فرسوده و مسکّنگونه، طرحی نو دراندازید؛ طرحی برای آیندهای که در آن نفس کشیدن در خوزستان، یک لطف الهی نباشد بلکه یک حق مسلم باشد.
حسن کریمی
فعال حوزه رسانه